بردیابردیا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

برای پسرم بردیا

پایان 31 ماهگی شازده

شازده کوچولوی مامان ماهگیت هم تموم شد امروز و داری روز به روز بزرگتر می شی . هوا خیلی خوب شده و باهمدیگه می ریم پارک و کلی بازی می کنی وقتی می خوایم بیریم می گی مامانی توپمم بیارم اجازه می دی ... منم می گم بیار پسر گلم . دیروز خونه آقاجون بودیم و من به مامان طاطا گفتم برم بالا لباسمو عوض کنم وقتی بالا لودم صدای جیغ طاطا رو شنیدم که به بابا منصور می گفت بردیا رو بگیر رفت بیرون وایییییییییی نمی دونی چه حالی شدم و پله هارو چه جوری اومدم پایین دید شما وسط خیابون بودی و هدیه دخترعمه بابایی گرفته بودت وایییییییی بردیا که چه شوکی به من دادی بابا نیما هم خونه خودمون داشت درس می خوند منم یه مقدار تنبیه ت کردم و آوردمت خونه خیلی روز بدی بود خیلی تر...
28 فروردين 1393

پایان 30 ماهگی شازده و شروع سال 1393

پسر خوشگل مامان و بابا هم پایان ماهگیت در روز 28 اسفند 92 مبارک هم سال جدید 1393 مبارک انشالا 100000000 تا نوروز رو ببینی زیر سایه ی خداوند و با تنی سالم و دلی خوش .... الهی آمیـــــــــــــــــن روز آخر سال 92 تند تند با هم دیگه هفت سین مون رو چیدیم آخه مامان خیلی کار داشت و وقت نکرده بودم بابایی هم یه ماهی آبی خوشگل برات آورده بود (ادارشون داده بود) شب ساعت 8 سال تحویل شد و بعد از سال تحویل رفتیم خونه همسایه بالاییمون و شام هم رفتیم خونه مامان و بابای بابایی و عمه نیکا هم بود و  فرداش هم خونه مامان مینو و بابا حاجی و خاله ها و دایی و عمه و بقیه ی فامیلها تا چند روز دیگه هم به امید خدا با مامان طاطا و بابا منصور و عمه نیکا ...
4 فروردين 1393
1